«محمد طبیبیان» اقتصاددان به ایران گفته است: اولویتهای اقتصاد کشور را باید خود دولت بر اساس فعالیت فکری و کارشناسی مشخص کند. در زمان دولتهای مهندس موسوی و شادروان هاشمی، مجموعهای از صاحب نظران بیرون و داخل سیستم دولت را از دستگاهها، دانشگاه و بخش خصوصی دور هم جمع میکردند تا بر اساس مطالعه و تجربه راهکارهایی را پیشنهاد کنند تا به برنامههای اجرایی تبدیل شود. مجموعه سنجیدهای از برنامهها تهیه و اجرا میشد. ممکن هم بود دولت آن پیشنهادها را نپذیرد و اجرا نکند، ولی حداقل نسبت به آن، دیدگاه پیدا میکرد.
دولت فعلی هم بهتر است تا دیر نشده، چنین کاری را پیگیری کند. نکته دیگر این است که به نظرم باید یک تیم اقتصادی دارای دیدمان و جسور روی کار آید، هم دیدگاه داشته باشند و هم جسور باشند تا بتوانند بقیه دولت را هماهنگ کرده و به حرکت در آورند تا تیم اقتصادی فعال نباشد، بقیه دولت نمیتواند کار چندانی از پیش ببرد. از همه مهم تر، مهمترین ابزاری که قانون اساسی در اختیار رئیس جمهوری قرار داده امور برنامه و بودجه است.
. اگر دولت دوم آقای روحانی نتواند سازمان برنامه را به عنوان مهمترین اهرم برنامهریزی توسعه، به طور فعال در کنار خود داشته باشد، ناکارآمد خواهد بود و ممکن است کار چندانی از پیش نبرد.
با این وجود، هنوز کارهای زیادی برای دیپلماسی اقتصادی باید انجام شود. ضروری است نظام دیپلماتیک بشدت بهبود یابد. کادر اساسی و قوی برای دیپلماسی اقتصادی کشور نداریم. کادرهای کافی و با کیفیت لازم در بانک مرکزی؛ سازمان برنامه و وزارت اقتصاد نداریم. در همه حیطهها باید کادرسازی شود. در کشور جوان با استعداد کم نداریم، ولی در تشکیلات حساس مان نیروی کیفی کافی نداریم. یک عامل دخیل در موفقیت دولت دیپلماسی است، ممکن است دیگران جلوی کارشان را بگیرند ولی معنایش این نیست که دولت نیز امکان تحرک ندارد.
بعد از دولت اول شادروان هاشمی رفسنجانی، هیچ دولتی نبوده است که با اقدامات بنیادین مملکت را به حرکت پویایی رسانده باشد. در ابتدای انقلاب دولت مهندس موسوی، دولت غیراقتصادی بود، ولی با توجه به اینکه امور کشور در آن زمان خوابیده بود، توانستند دوباره دولت و نهادهای اداری را به مدار حرکت برگردانند. البته تمرکزگرا و دنبال کنترل اداری بودند. ولی دستگاههای دولتی و صنایع بلاتکلیف را دوباره راه انداختند.
در دولت اول شادروان هاشمی هم حرکتهای بزرگی انجام شد؛ ولی بعد از آن هیچ دولتی در زمینه اقتصاد حرکت بزرگی ایجاد نکرده است.
داشتن ذهنیت و ایده در مورد امور مختلف ویژگی اصلی شادروان هاشمی بود و ایشان میدانست که میخواهد چه کار کند. برای همین آدمهایی را دور خودش جمع کرد که از لحاظ نظری و عملی با اجرای آن ایدهها موافق بودند و کم و بیش تیم یکپارچهای تشکیل داد و ایده هایش را جلو برد. در اطراف اقدامات ایشان هم آنقدر جنجال بود که گوش فلک کر میشد. ولی کار را جلو برد و گذاشت تا به تدریج با ظاهر شدن نتیجه کارها، مخالفان را هم جذب خود کند. برخی از همین اصلاحطلبهای فعلی، خودشان جنجالگران آن زمان بودند. گوش فلک از سر و صدایشان در روزنامهها و سمینارهای متعدد و... کر میشد. یادم هست که نمایشگاهی درست کرده بودند در یک دانشگاه، در آن پوست شکلات و بطری کوکا و مانند آن (که همه همراه مسافر وارد میشد و نه توسط دولت) چیده بودند و میگفتند ببینید در زمان هاشمی، چه چیزهایی وارد میشود و چه خیانتی در حال اتفاق است.
از این مسائل در تاریخ مان کم نداشتهایم، دولت بیتوجه به جنجالها باید برنامه هایش را جلو ببرد. اینطور نیست که در امور مختلف، رقبا همه با مهر و محبت همراهی کنند. اگر دولت بداند میخواهد چه کند، با اقتدارهم باید برنامههایش را جلو ببرد.
نظر شما